نزاع و درگیری زوج جوان ۱۰ هکتار مزرعه را به آتش کشید نزاع خیابانی به قتل انجامید| اعترافات تکان دهنده جوان قاتل شکایت از پدر خیانتکار| او برای صیغه هایش میلیاردی هزینه می‌کرد! هشدار: یک مورد مثبت تب دنگی در تربت‌حیدریه مشاهده شد واژگونی لیفتراک در نیشابور حادثه آفرید (۲۷ تیر ۱۴۰۳) اعترافات مردی که گلوی همسرش را برید| فرزندان درخواست قصاص پدر را دارند قتل مسلحانه همسر خیانتکار و معشوقش در ویلا آیا تنهایی و اضطراب باعث سکته مغزی می‌شود؟ آتش سوزی در تالاب هورالعظیم مهار شد (۲۷ تیر ۱۴۰۳) چگونه یک کوله‌پشتی، کودکان ژاپنی را متحد کرده است؟ عشق به زن متاهل منجر به قتل شد| دستگیری قاتل فراری در مرز کمبود جهانی قلم‌های انسولین‌| هفت میلیون ایرانی مبتلا به دیابت هستند انفجار سوپرمارکت در خیابان هدایت مشهد ۲ مجروح بر جای گذاشت (۲۷ تیر ۱۴۰۳) جزییات آتش‌سوزی منطقه خائیز | جرقه‌ای که از مزرعه کشاورزی شروع شد تأثیر منفی گرما بر روی جنین | سکته گرمایی را جدی بگیرید کشف بیش‌از ۱۰ هزار قرص غیرمجاز در غرب مشهد (۲۷ تیر ۱۴۰۳) کلید اولیه نوبت دوم کنکور ۱۴۰۳ منتشر شد تیم المپیاد زیست شناسی ایران در جهان خوش درخشید + اعضای تیم زمان اعلام نتایج نهایی آزمون استخدامی دبیری آموزش و پرورش اعلام شد اهدای خون بیش از ۲ هزار نفر در روز‌های تاسوعا و عاشورا در خراسان‌رضوی
سرخط خبرها

مادرها، تاجران عاشق‌پیشه‌ای هستند

  • کد خبر: ۲۰۳۸۶۵
  • ۱۳ دی ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۹
مادرها، تاجران عاشق‌پیشه‌ای هستند
آزاده چشمه سنگی - نویسنده

محمدرضا رحمانی در میان یکی از ترانه‌هایش می‌گوید: حالا اشک‌هایت را پاک کن/ تا برایت از نسلی بگویم/ که کلید خانه‌اش را گم کرده است/ از پاییز، که در روز‌های دنیا راه می‌رود/ و از مادرم، /که شب را زیر سپیدی گیسوانش پنهان می‌کند/ تا من نترسم! و من خیلی وقت‌ها اشک‌هایم را پاک می‌کنم و به مو‌های جوگندمی مادر‌ها فکر می‌کنم. به آن رشته‌های روشن نور که هرکدام بهای روزگار دوره جوانی‌شان بوده است. تار‌به‌تار مو‌های مادران، عین ریسه‌های سپید روشنایی، جوری هراس را از سیاهی شب‌های دلهره‌آورمان دور کرده که ما هرگز به یاد نمی‌آوریم آن‌ها هم روزی جوانان باطراوت و زیبایی بوده‌اند که بار‌ها با تماشای سیاهی موهایشان برابر آینه لبخند می‌زده‌اند.

مادرها، تاجران عاشق‌پیشه‌ای هستند. جوانی خود را حراج می‌کنند در برابر عشق. آن‌ها از همان نخستین احساس تکانه‌های جنین در دلشان، هستی خود را بی‌دریغ به آدمی که هرگز ندیده‌اند نثار می‌کنند. مادرها، فارغ که می‌شوند، نه فقط یک نوزاد که تمام قلب خود را در آغوش می‌گیرند. آن‌ها تا روزی که زنده‌اند دارند از قلب خود محافظت می‌کنند. قلبی تپنده که برابر چشمانشان راه می‌رود، می‌خندد، گریه می‌کند و آخ اگر گریه کند، رنج ببرد، زمین بخورد. آن‌وقت هر بار رشته‌ای از گیسوان سیاه خود را به سپیدی گره می‌زنند به امید شفا.

سیصد‌و‌شصت‌و‌پنج روز سال را هم اگر به نام مادران قیام کنیم، باز هم در معامله با این تاجران عاشق‌پیشه، به مال‌باختگانی می‌مانیم که به اندک بهایی، عشق را در طبق مناسبت‌ها گذاشته و مشت مشت زیره به کرمان برده‌اند. غافل از آنکه بشر هنوز با آن همه ادعای پیشرفت، راهی نیافته است تا سیاهی را به خرمن گیسوان روشن مادر‌ها برگرداند. هنوز هیچ اکسیری از میان چروک‌های ریز و درشت پیشانی مادر‌ها عبور نکرده است تا غبار زمان را از قرص صورتشان بروبد.

یک بار جایی خوانده بودم: «انگار خدا مادر‌ها را خلق کرده تا به بشر ثابت کند خواب، یک نیاز ضروری برای بدن نیست.» راست می‌گفت. مادرها، برای ادامه حیات، بسته به عشق‌اند. چه بسیار مادرانی که شب‌های بسیار خوابیده‌اند به امید دیدار دوباره فرزندهایشان. اما به پهنای اندوه پنهان در سینه‌شان، لبخند می‌زنند، مثل شب که زیر سپیدی گیسوانشان پنهان می‌کنند تا ما نترسیم. آه که مادر‌ها چه تاجران عاشق‌پیشه‌ای هستند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->